به گذشته که برمیگردم میبینم هشتاد درصد زندگیمو وقف امور ناشدنی زندگی دیگران کردم اصلا اونقدر که برای بعضیا تلاش کردم برای خودم نکردم .گاهی وقتا فک می کنم یه مادر فداکارم که بچه هام گذاشتنم پرورشگاه .اگه تو لیست مخاطبین این آدما برم منو به اسم ۱۱۵سیو کردن و هروقت بهم زنگ میزنن میگن سلام خوبی؟ دلم برات تنگ شده بود ()گفتم یه زنگی بزنم "راستی میتونی برام."باور کنید که در تمام عمرم هیشکدوم ازین لعنتی ها دلشون واسم تنگ نشده .اخرین باری که به یکنفرشون گفتم نه نمیتونم  !! تمام اسکرین شات های درد و دلامو جلو چشمم آورد ها ها ها چرت ترین جمله ای که شنیدم اینه :خوبی خوبی میاره .برای من خوبی کردن نه تنها خوبی نیاورد بلکه تبدیل شد به وظیفه .هروقت کاری برام پیش میومد و به این آدما زنگ میزدم یا مریض بودن یا مسافرت بودن یا مهمون داشتن .

زندگی باید یه بلک لیست داشته باشه و تو همه ی این آدما روباید بذاری اونجا بعدشم بشینی کنار بخاری زیر پتو لم بدی و چایی دارچینی بخوریو یه نفس عمیق بکشی .هوفففف

پ.ن: آدم ها زود عادت می کنند خوب باشید اما به اندازه ظرفیتشان.


مشخصات

آخرین جستجو ها